ملوبیت متن آهنگ آرکاداش و سجاد قاسمی به نام کافه
دیدار آخر ، توی همون کافه
یه لحظه وایسا ، این قهوه اضافه
یه مرد نشست ، کنارش رو صندلی
گفتش که ما ، خیلی وقته با همیم
اشک از کنج چشام ، جاری شد
قلبت چرا ، بازم هوایی شد
سنگ کاغذ ، قیچی شلیک
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
بارون بارید و ، اشکمو ندید
اسمت همیشه ، ورد زبونم
لکنت گرفتم ، دردت به جونم
همیشه میگفتی ، به پام هستی
قولات دروغ بود ، خیلی پستی
من شما شدم و ، تو هم غریبه
هه به مرگ چشات ، حس بدیه
گیم اور شدم و ، قلبم شکست
دستاتو بوسید ، کمرم شکست
****
یکی بود و یکی نبود ، اون یکی سهم من نبود
آخر ازم گرفتش ، مردم این شهر حسود
کابوس من بودی گلم ، حالا شدی رویای اون
بهشت بی تو واسه من ، جهنمه اینو بدون
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
به بن بست رسید ، این رابطه تهش
چیشد؟ نکشیدی ، بمونی تا تهش؟
کاش نمیومدی ، خب رفتنی بودی
مهمون چیه گلم ، قاتل جونی
من هرشب میکنم ، مست تو
خودت نیستی ، فقط با عکستو
لعنت بهت هی ، از دست تو
خسته شدم من از عکس تو
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
بارون میباره ها امشب ، گلم
با اون زیر بارون ، میرقصی؟
چشمات چرخید ، دستات لرزید
وقتی ، منو دیدی صدات ترسید
حیف کل شهر ، بوی تو رو میده
عشق حماقته ، یه جور تهدیده
تیره و تاره ، قلب و ذهنم
حرفات ، دیگه نمیاد به ذهنم
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
یکی بود و یکی نبود ، اون یکی سهم من نبود
آخر ازم گرفتش ، مردم این شهر حسود
کابوس من بودی گلم ، حالا شدی رویای اون
بهشت بی تو واسه ی من ، جهنمه اینو بدون