یکی این ساعتو از کار بندازه
صداش رو مخمه
د ببر اون صداتو
من میدونم که یه روز میگذره این انتظار
دلیل حال بدیام تقصیر درد و بلاست
من میدونم که یه روز میشینم رو کاناپه
و میگم خوبه از شر این روزا شدم خلاص
من میدونم که باید توی لحظه زندگی کرد
من حتی منکر این نمیشم که وقت طلاست
ولی خب من حاظرم که طلا بدم وقت بگذره
دوست ندارم که توی زندگی بهم سخت بگذره
انتظار ..
وقتی که از حدش بیشتر بشه
نتنها شیرین نیست بلکه با خودش
نفرت و کینه و حسرت و سرخوردگی هم میاره
انتظار ..
استرس ، ریشه زده تو من ..
سنگینی میکنه نبود تو رو من ..
آره هوای این خونه بد رو اعصاب و خفه س
اصن انگار انداختنم توی قفس
قلب تو به آدم مسخره نباز
دعا میکنم برات من سر نماز
دنیای من بد تاریک و خفه س
توی این روزا فقط مسئله هواس
به معجزه اعتقاد دارم
قد خودم اعتبار دارم
اگه دنیا آوار شه روم
باز به خدا اعتقاد دارم
حرفای قلبمو میگم بهش
افسار زندگی میدم بهش
من میدونم بابت همه ی
مشکلا آخر میرم بهشت
عشق اومد و غیرتی شدم
درگیر این حال نکبتی شدم
انتظار چشمامو گرفت
واسه همینه که الان عینکی شدم

من میدونم که یه روز میگذره این انتظار
دلیل حال بدیام تقصیر درد و بلاست
من میدونم که یه روز میشینم رو کاناپه
و میگم خوبه از شر این روزا شدم خلاص
من میدونم که باید توی لحظه زندگی کرد
من حتی منکر این نمیشم که وقت طلاست
ولی خب من حاظرم که طلا بدم وقت بگذره
دوست ندارم که توی زندگی بهم سخت بگذره
چشمام درومد از بس دیدم

قلبم خسته س از ترسیدن
با این اوضاع بد روحیم دارم
کم کم عقلمو از دست میدم
صد بار میمیرم و زنده میشم
شل تر میشم و سفت نمیشم
از خدا خواستم مرگ بده بهم
نخواستیم اصلا زندگیشم
من عاشق پرواز عاجز از دوییدن
مثل یه گل منو از ساقه بریدن
من حسمو فریاد زدم
ولی مردم حسمو بدجوری جوییدن
من یه پسر بی روحیم
من زاده ی ویرونی ام
ما توی دردا مشترکیم
چون ، منم مثل تو ایرونی ام
(آره متاسفانه)

من میدونم که یه روز میگذره این انتظار
دلیل حال بدیام تقصیر درد و بلاست
من میدونم که یه روز میشینم رو کاناپه
و میگم خوبه از شر این روزا شدم خلاص
من میدونم که باید توی لحظه زندگی کرد
من حتی منکر این نمیشم که وقت طلاست
ولی خب من حاظرم که طلا بدم وقت بگذره
دوست ندارم که توی زندگی بهم سخت بگذره

همش بغض و اشک و پسرفت ..
تن تو شد برام حسرت ..

چقدر تنها و آواره شدی بدون من
توی آغوش میخای یه زندگی بدون مرد
الهی که همه دردات بیاد به جون من
ببین چی کار کردی تو با خودت شدی یه جونور
منم از وقتی که نیستی نمیدونم کجای شهرم
با من غریبه ای بگو حالا با کی شدی محرم
خاطرات لعنتیت دارن منو از داخل میپوسونن
با گریه و با اشک همه عکساتو میسوزونم
هرگز